بـــــه گوشــت میرســــــه روزی ....که بــعــد از تــــو چــــی شد حالــم....... چـــه جـــوری گـــریـــه میـــکـــردم...کـــه از تو دســـت ور دارم.... نــشـــد گـــریــه کنـــم پــیــشــت....نخـــواســـتم بـــد شــه رفــتارم... نــمی خواســـتم بفــهمی تـــو.....که مـــن طاقـــت نمـــیارم..... دلــم واســه خــودم میــسـوخت...بــرای قـــلـــب درگـــیرم..... یـــه روز تــو خــنده هات گفتی ..تو مــی مونی و مــن مــــیرم...... سرم رو گرم میکردم....که از یادم بـــره ایــن غـــم...... ولــی بازم شــبا تا صبح...تورو تو خـــواب میدیدم.... نمیدونســتی اینارو......چرا بایـــد میــفهمیدی... من و دیدی ولی یکبار ازم چیزی نپرســیـــدی..........
نظرات شما عزیزان:
بال بال زدنت رو
اخم کردنت رو
گریه کردنت رو
............
حاضر بودم بمیرم ولی این قیافتو نبینم
فقط یه مشکل وجودداشت من هیچ کاری ازدستم برنمیومد من بدون تو دوروز رو هم نمیتونستم تحمل کنم اما الان چی ؟اون موقع میدونستم داره بهت خوش میگذره ولی الان جلو چشمام.....نه این بدترهاین وحشتناکه
باهمه ی حسادتم:کاش زودتر برگرده
الان همتو عذاب میکشی هم من